عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام سلام خوبید؟ مرسی از این که به وبلاگ خودتون سر زدید ! لطفا نظر بدید و منو خوش حالـــــــــ کنید $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $$_________________________$$ $$_______$$$$$$$$$$________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_________$$$$$$__________$$ $$_______$$$$$$$$$$________$$ $$_________________________$$ $$_________________________$$ $$____$$$$$_______$$$$$____$$ $$__$$$$$$$$$___$$$$$$$$$__$$ $$_$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$_$$ $$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_$$ $$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$ $$____$$$$$$$$$$$$$$$$$____$$ $$______$$$$$$$$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$________$$ $$_________$$$$$$$_________$$ $$__________$$$$$__________$$ $$___________$$$___________$$ $$____________$____________$$ $$_________________________$$ $$_________________________$$ $$_$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$_$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$_________$$$$$___$$ $$___$$$$$$_______$$$$$$___$$ $$____$$$$$$_____$$$$$$____$$ $$______$$$$$$$$$$$$$______$$ $$________$$$$$$$$$________$$ $$_________________________$$ $$_________________________$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$

نظر شما در رابطه با مطالب وبلاگم چیه؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه ها و آدرس djpoorya.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 186
بازدید کل : 212706
تعداد مطالب : 224
تعداد نظرات : 110
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار مطالب

:: کل مطالب : 224
:: کل نظرات : 110

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 9

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 4
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 37
:: بازدید ماه : 186
:: بازدید سال : 914
:: بازدید کلی : 212706

RSS

Powered By
loxblog.Com

به نام آنکه عشق را آفرید
سه شنبه 25 مهر 1391 ساعت 18:18 | بازدید : 875 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


 

دفترعشق اینبارمتفاوت ترازهمیشه بازشد

خدایا شکرت بخاطر همه چیز

دوست دارم خودت میدونی چرا چون ازیه آزمایش الهی سربلندبیرون اومدی

عاشقتم من مردمن


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چـقـدر خـوبـه
یک شنبه 23 مهر 1391 ساعت 21:3 | بازدید : 1085 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


چـقـدر خـوبـه

یـکـی بـاشـه

یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه

سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش آرومـت کـنـه

هـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه

عـطــر دســتـاش مــوهــاتـو نــوازش کـنــه

چـقـدر خـوبـه

چـقـدر خـوبـه کــه آروم دم گــوشــت بـگـه

غــصــه نــخـوری هـــا ، دوســـتـــدارم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شکستن
پنج شنبه 20 مهر 1391 ساعت 22:17 | بازدید : 1148 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


من شکستن نمیدانم

ولی هر کس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود

دلم را ، عهدش را ، غرورم را ، کمرم را ... دلم را با نگاه سردش و

کمرم را ... با رفتنش


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
وفاااااا
یک شنبه 16 مهر 1391 ساعت 15:9 | بازدید : 1064 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


وفا را اینگونه آموختم

تلفن همراه پیرمردی که توی تاکسی کنارم نشسته بود زنگ خورد

به زحمت، تلفن را با دستهای لرزان از جیبش در آورد

هرچه تلفن را در مقابل صورتش ، عقب و جلو برد ، نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند

رو به من کرد و گفت : ببخشید ، چی نوشته ؟

گفتم : همه کسم

پیرمرد : الو سلام عزیزم

دستش را جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و لبخند به من گفت : همسرمه !!!


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
دلم از تو گرفته
جمعه 14 مهر 1391 ساعت 18:23 | بازدید : 1074 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


با اینکه خیلی دوستت دارم اما ، دلم از تو گرفته

ببین چشمانم را که قطره های اشک بر روی آن نشسته

نه آرامم میکنی نه با قلبم مدارا میکنی

نه میگویی دوستم داری ، نه فکری به حال قلبم میکنی

اینگونه میشود که در لحظه های دلتنگی ام با غمها سر میکنم 

نه با صدای مهربان تو

این حسرت است که در دلم نشسته از سوی تو

هر چه خودم را به بی خیالی میزنم نمیشود ، نمیتوان از تو گذشت

نمیتوان به هوای نبودنت در ساحل بی قراریها نشست

تنها میشود بی تو ، بی نفس دفتر زندگی را برای همیشه بست

با اینکه خیلی دلم از تو گرفته ، بغض گلویم را گرفته

اما نمیدانی ، تو نمیدانی که چه عشقی در دلم نهفته

آن روزی که آمدی و در آغوش گرفتمت

با تمام وجود مرا در میان گرفتی گذشت

چه زود رفت آن حس زیبای عاشقانه

چه زود عشقمان شد ، یک قصه عاشقانه

چه زود دل کندی از همه چیز ، آنقدر از آن روز گذشته که حتی

رنگ چشمهایت را نیز دیگر یادم نیست

این منم که هنوز هم روز به روز بیشتر به تو دل میبندم

این تویی که میگویی اینک دارم از احساسات تو میخندم

آهای بی وفا ، بیا و اشکهایم را ببین ، پس مرامت کجاست

یک ذره احساس داشته باش ، پس آن وجدان قلبت کجاست

تو که مرا نابود کردی ، عشقم را در تابوت گذاشتی وخاک کردی

بعد از آن حتی با یک شاخه گل هم بر سر مزا ر، از عشقم یاد نکردی

دلم از تو گرفته ، با اینکه دلشکسته هستم

نمیدانی چه شبهایی را با همین دل شکسته به انتظارت نشستم

تا امشب نیز فردا شود

شاید دلم دوباره با دیدنت خوشحال شود

نیامدی و حسرت شد آن انتظار ، نیامدی و نیامدی تا دلم شد بیمار


با اینکه دلم از تو گرفته ، بدان که خیلی دوستت دارم

من که جز تو کسی را در این دنیا ندارم ، ای بی وفای من

مرا هم نگاه کن ، تو  فقط با من باش

بعد از آن هر چه دلت خواست با قلبم بازی کن


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آرزو
جمعه 14 مهر 1391 ساعت 11:33 | بازدید : 927 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


آرزوی من اینست

که دو روز طولانی

درکنار تو باشم فارغ از پشیمانی

آرزوی من اینست

یا شوی فراموشم

یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم

آرزوی من اینست

که تو مثل یک سایه

سر پناه من باشی لحظه ی تر گریه

آرزوی من اینست

نرم و عاشق و ساده

همسفر شوی با من در سکوت یک جاده

آرزوی من اینست

هستی تو من باشم

لحظه های هوشیاری مستی تو من باشم

آرزوی من اینست

تو غزال من باشی

تک ستاره روشن در خیال من باشی

آرزوی من اینست

در شبی پر از رویا

پیش ماه و تو باشم لحظه ای لب دریا

آرزوی من اینست

از سفر نگویی تو

تو هم آرزویی کن  اوج آرزویی تو

آرزوی من اینست

مثل لیلی و مجنون

پیروی کنیم از عشق این جنون بی قانون

آرزوی من اینست

زیر سقف این دنیا

من برای تو باشم تو برای من تنها


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عاشقی آدم های ساده ...
جمعه 14 مهر 1391 ساعت 11:32 | بازدید : 807 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


می دانی ..؟

آدم های ِ ساده

ساده هم عاشق می شوند

ساده صبوری می کنند

ساده عشق می وَرزَند

ساده می مانند

اما سَخت دِل می کنند

آن وقت که دل ِ می کنند

جان می دَهند

آدم های ِ ساده . . .


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
فراموشی !
جمعه 14 مهر 1391 ساعت 11:27 | بازدید : 509 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

به خودم قول میدهم كه فراموشـت كنم !

وقتی صبح می شود

تو را كه نه .... ولی !

قولم را فراموش می كنم ....!!!

 

دنیای دستها از هر دنیایی بی وفا تر است

امروز دست هایت را می گیرند

قصه عادت که شدی

همان دستها را برایت تکان می دهند ...!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ساحل عشق
جمعه 14 مهر 1391 ساعت 11:19 | بازدید : 458 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


لب دریا توی ساحل به یاد تو نشستم

روی شن ها روی ماسه اسمتو من مینوشتم

تورو من با خود میدیدم روی اون موج های آبی

کنارت نشسته بودم اما آروم با یه آهی

لب دریا توی ساحل تو نبودی در کنارم

روی شن ها روی ماسه کشیدم به قلب خسته

قلبی با آه ولی آروم     نشسته در انتظارت

تو نیستی اما لب دریا میشینم در انتظارت

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چه رازی در این جمله است

دوستت دارم

که هرکه می گوید عاشق تر میشود

و هرکه می شنود بی تفاوت تر...

و هرکه می شنود بی تفاوت تر...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مجنون
پنج شنبه 13 مهر 1391 ساعت 14:2 | بازدید : 498 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

یکشبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پـُر ز لیلا شد دل پـُر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق...دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه..لیلایت منم
در رگت پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آواره ی صحرا...نشد
گفتم عاقل می شوی...اما نشد
سوختم در حسرت یک یا رَبت
غیر لیلا ..بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عشق واقعی
پنج شنبه 13 مهر 1391 ساعت 14:0 | بازدید : 523 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

دختري از پسري پرسيد : آيا من نيز چون ماه زيبايم ؟

پسر گفت : نه ، نيستي

دختر با نگاهي مضطرب پرسيد : آيا حاضري تکه اي از قلبت را تا ابد به من بدهي ؟

پسر خنديد و گفت : نه ، نميدهم

دختر با گريه پرسيد : آيا در هنگام جدايي گريه خواهي کرد ؟

پسر دوباره گفت : نه ، نميکنم

دختر با دلي شکسته از جا بلند شد در حالي که قطره هاي الماس اشک چشمانش را نوازش

ميکرد ، پسر اما دست دختر را گرفت ، در چشمانش خيره شد و گفت :

تو به انداره ي ماه زيبا نيستي بلکه بسيار زيباتر از آن هستي

من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه اي کوچک از آن را

و اگر از من جدا شوي من گريه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد ....


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
چه زیباست
پنج شنبه 13 مهر 1391 ساعت 13:55 | بازدید : 422 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

 

 

 

 

چه زیباست بخاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای توسوختن ...

 

 

و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن و به عشق و دنیای تونرسیدن ...

 

 

 

 

ای کاش میدانستی بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست ...

 

 

دستانم تشنه ی دستان توست ...

 

 

شانه هایت تکیه گاه خستگیهایم ...

 

 

با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا را داشته باشم

 

زیرا می دانم فردا بیش ازامروز دوستت خواهم داشت !

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تنهام نذار
چهار شنبه 12 مهر 1391 ساعت 16:14 | بازدید : 389 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

تو برزخه نبودنت یه عمریه که اســـــــیرم

با این همه غصه و غم تنهام نذار من می میرم

تنــــهام نذار من می میرم قســــــــم به قلبه خسته ام

رحمی بکــــــــن به این دلـــــــــم به این دله شـــــــکســـــــته ام

تنهام نذار من می میرم عشقـــتو پس نمــیذارم

حتی واســــــه یه ثانیه طاقـــــــــــــت دوری نــــــدارم

تنهـــام نذار من می میــــــــرم نمی تونـــــــم جون بگـــــیرم

نمی تونـــــم یه لحظـــــــه هم بی تـو باشـــــــــــمو نمیــــــــــــــرم

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خداحافظ
سه شنبه 11 مهر 1391 ساعت 18:29 | بازدید : 334 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

  

  همیشه در حالی که ...

یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده ! یه عالمه اشک توی چشماته ! یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده.....

                باید بگی:خب .... خداحافظ            


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
فقط با تو
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:30 | بازدید : 313 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


زیباست این زندگی با تو ، فقط با تو !

زیباست لحظه های عاشقی ، با تو ، تنها در کنار تو !
 
زیباست لحظه غروب ، با تو ، فقط به یاد تو !

 آن لحظه که با تو هستم ، بهترین لحظه زندگی ام است که دلم نمیخواهد آن لحظه

 بگذرد !

دلم میخواهد آن لحظه که در کنار تو هستم هیچگاه به پایان نرسد !

زیباست این زندگی در کنار تو ، فقط با عشق تو !

زیباست لحظه ای که در زیر باران قدم میزنم ، یا با تو و یا به یاد تو !

 این زندگی زیباتر از گذشته میگذرد چون با تو و عاشق تو هستم !

 این لحظه ها عاشقانه تر از همیشه میگذرد ، چون با تو و به یاد تو هستم !

 خوشبخت است این قلب عاشق من ، چون تنها تو را دوست دارد !

تنها تو را ، فقط تو را ، با تو می ماند ، عاشقانه می ماند و هیچگاه تو را تنها نمیگذارد !

میگویم دوستت دارم چون لایق این دوست داشتنی ، فقط تو لایق این عشق

  بی پایان منی !

 می گویم با تو می مانم ، عاشقتر از همیشه ، فقط با تو ، چون تنها تو سرپناه این قلب

عاشق منی !

عشق من و تو ماندگار است ، تا ابد ، برای همیشه ، فقط با هم ، تنها در کنار هم !


زیباست کلام عشق ، شیرین است لحظه های با تو بودن ، فقط با تو ، و آن قلب

 مهربان تو !

عشق من و تو برای همیشه در خاطره ها و یادها می ماند ، یک عشق ابدی و بی پایان !

لبخند عشق همیشه بر لبان من جاریست ، فقط با تو ، و به عشق تو !


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
پنج وارونه
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:29 | بازدید : 297 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

پنج وارونه چه معنا دارد ؟!  

خواهر کوچکم از من پرسید   

من به او خندیدم   

کمی آزرده و حیرت زده گفت  

روی دیوار و درختان دیدم  

باز هم خندیدم   

گفت دیروز خودم دیدم پسر همسایه   

پنج وارونه به مینو می داد   

آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید   

بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم  

بعدها وقتی غم   

سقف کوتاه دلت را خم کرد   

بی گمان می فهمی   

پنج وارونه چه معنا دارد ...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
در پناه آغوشت
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:29 | بازدید : 313 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


آرام باش ، ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم

آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی


بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی

جایی که برایت سرچشمه آرامش است

آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت

بگذار لبهایت را بر روی لبانم


حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت

خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو

دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو

محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد

همین آغوش مهربانت

چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من


قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است

آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم


همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب  برایم یک رویای شیرین بود

در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز

نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام

تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود

گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت

عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته

عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده

عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه


خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم

دوستدارم هم نفسم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
یعنی میشه ؟ ؟ ؟
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:28 | بازدید : 331 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


یعنی میشه که ما دو تا یه روزی به هم برسیم ؟

مهم فقط رسیدنه ، حتی اگه کم برسیم

 یعنی میشه خوشی بیاد دور ما توری بکشه ؟

به آرزوهاش برسه هر کی که دوری بکشه ؟

 یعنی میشه شب بشینم دست روی موهات بکشم ؟

کاشکی بدونم چقـَدَر باید مکافات بکشم

 یعنی میشه که شونه هات فقط پناه من باشه ؟

چرا تا حالا نشده ، شاید گناه من باشه

 یعنی میشه که دستامون با هم مثه یه رشته شه ؟

هر کی برای اون یکی درست مثه فرشته شه

 یعنی میشه با هم واسه خوشبختی زحمت بکشیم ؟

یه خواب راحت بکنیم ، یه آه راحت بکشیم

 یعنی میشه بازم بگی دیوونتم من ، دیوونت ؟

دوباره عاشقم بشه اون دل مثل رودخونت

 یعنی میشه با هم باشیم من و خدامون و خودت ؟

درست مثه تولدم ، درست مثه تولدت

 یعنی میشه که جای من فقط روی چشات باشه ؟

تکیه کلام تو بازم ، من میمیرم برات باشه ؟

 یعنی میشه فقط یه بار خدا به ما نگا کنه ؟

میگی نمیشه ولی من ، همش میگم خدا کنه

 یعنی میشه تو دفترش یه لحظه اسم ما باشه ؟

یه چیزی بشکنه فقط  ، اونم طلسم ما باشه

♥♥♥  آره عزیزم میشه قربونت بشم خیلی دوستدارم تو فقط فقط مال خود خود خودمی ♥♥♥


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عشقمی گلم
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:27 | بازدید : 397 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


دفترم لبریز شده از احساسات

روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد

عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده

فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ، را شنیده

که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا

فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا

فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو ؟

گفتی تو مرا بیشتر دوست داری

پس هنوز مانده تا باور کنی یک دیوانه را در قلبت داری

از دلتنگی تو ، اشک میریزد آرام آرام این دلم

خیالی نیست ، عاشقی دیگر همین است گلم

تو باش ، این اشکهایم فدای تو ، بی قراریها

انتظار و سختی هایم به عشق یک لحظه در آغوش گرفتن تو

به عشق یک لحظه دیدنت میگذرانم سالها را

کسی چه میداند احساس درون قلب ما را

کسی چه میداند عشق ما چیست

یا

آن عاشقی که از عشق میمیرد هیچکس جز من و تو نیست !

هوا ، همان هواییست که تو  دوست داری

دلتنگی دیگر معنا ندارد وقتی که همدیگر را در قلب هم داریم

آن گلی که آورده بودی برایم ، روبروی من است ، در کنار پنجره اتاقم

من که هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم

گل من ایستاده است در مقابل چشمانم

عطر تو  عاشقانه پیچیده اینجا

احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار پنجره ، همینجا 

خیلی دوستدارم عزیزم 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تنها بهانه زنده ماندنم
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:27 | بازدید : 347 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


یک دلیل برای عاشق شدنم ، یک بهانه برای زنده ماندنم

تویی آن دلیل و بهانه عاشقانه

یک هوای عاشقانه برای با تو بودن، همین هوای بارانی

دستت درون دستهای من ، این است همان آرزوی رویایی

این نفسی که در سینه ام است ، این قلبی که با تو به آرزوهایش رسیده است

این وجودی که محتاج وجود تو است ، این احساسات ، همه در عشق تو جا گرفته است

ببین عشق تو چقدر مقدس است که زندگی ام با تو دوباره جان گرفته است

ببین چقدر دوستت دارم که خوشبختی را از لحظه ای که آمدی دیدم ، حس کردم  و باورش کردم !

باور کردم که حضور تو در زندگی ام یک حادثه نبود

روزی تو می آمدی، با اینکه من حتی فکر داشتن تو را هم نمیکردم

روزی که آمدی چه روز دلنشینی بود

روزی که بهم میرسیم چه روز مقدسی خواهد بود

و

روزی که از عشق هم میمیرم چه روز عاشقانه ایست

به عشق همان روز ، روز از عشق هم مردن ، اینک عاشقانه همدیگر را میپرستیم

تا به دنیا بگوییم این ما هستیم که عاشق همیم !

دلیلی نمیبینم برای زنده ماندن اگر تو نباشی ، نمیخواهم حتی یک لحظه نیز در فکر نماندن باشیم !

میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری

میگذرد روزهای بی قراری و انتظار

میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار

و

از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم

عزیزم بیا در آغوشم ، تو مال منی ، آرام باش که تو تا آخر دنیا ، دنیای منی

بارها
گفته ام و خودت هم میدانی که زندگی منی

پس این هم بدان تو آخرین کسی خواهی بود که قبل از مردنم او راخواهم دید !

♥ عاشتقتم تا ابد ♥


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
♥ خیلی دوستت دارم ♥
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:26 | بازدید : 255 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

از راه دور تو را میپرستم ای قبله امید من

از راه دور به تو عشق می ورزم تا دیگر این فاصله  را احساس نکنی عزیزم

از راه دور درد دل هایم را به تو میگویم و تو را در آغوش محبت های خودم میفشارم

آری از همین راه دور نیز میتوان دست در دستانم هم گذاشت و در کنار هم قدم زد

 به خواب عاشقی میروم تا این رویا برایم زنده شود عزیزم

از همین راه دور تو را می بوسم و میگویم که خیلی دوستت دارم عزیزم

 قاب عکست همیشه روبروی من است و جای بوسه هایم بر روی قاب نمایان است

از همین راه دور به یاد تو خواهم بود ، در همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم

  خاطره هایمان را همیشه در ذهنم مرور میکنم و هیچگاه نمیگذارم خاطره های

  لحظه دیدارمان از ذهنم دور شود

 این فاصله ها را با محبت و عشقم از بین می برم و کاری میکنم همیشه

  احساس کنی در کنار منی !

یک راه دور ، یک دنیا عشق ، محبت و پاکی

 این راه دور قلبهایمان را در همه لحظه ها در کنار هم نگه داشته است
 
چون همیشه به یاد همیم و همیشه به انتظار آن هستیم 

که لحظه دیدارمان دوباره فرا رسد

 ثانیه ها را لحظه به لحظه می شماریم و شب و روز را با یاد هم و عشق

 به هم سپری میکنیم

آری لحظه دیدار نزدیک است

 یک خواب عاشقانه ، خواب با هم بودنمان ، خواب دست گذاشتن در دستان هم

 خواب نگاه به چشمان هم ، یک طلوع دیگر و یک روز پر از خاطره ، روزی که لحظه

به لحظه آن به یاد همیم و این است یک فاصله عاشقانه

میگذرد لحظه های پر از عشق و فرا خواهد رسید حقیقت شیرین لحظه دیدارمان

از همین راه دور نیز میتوان عاشق بود ، و از همین راه دور نیز میتوان همدیگر را

همیشه در کنار هم حس کرد نازنینم .. پس آرام زندگی کن و بیشتر از همیشه

عاشق باش چون این راه دور خیلی مقدس است و پایان راه

شیرین تر از گذشته است

♥ عزیزم همیشه دوستدارم و همیشه درکنارت خواهم بود با عشق ، محبت ، صداقت ، پاکی و وفاداری ♥


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دوســــــتت دارم
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:25 | بازدید : 326 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

 

دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم
 
قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم

چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست
 
عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند

دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است
 
درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند


پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگز فراموشت نخواهم کرد

 

عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دلتنگی
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:25 | بازدید : 336 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


 

من تو رو دوست دارم اندازه دنیا

نمیتونم که بمونم بی تو اینجا

شبا وقتی می مونم خسته و تنها

تا بیای میشمرم ثانیه ها را

تو همونی ، سهم من از عاشقی و آشنایی

اگه دوری اگه نزدیک ، با دل من همصدایی

غمگین و تنها بودم وقتی تو پیدا شدی ، گل باغم شدی

واسه تشنگیها ، یه بهانه تا من بمونم اینجا

من میخوام پنجره ها رو به خورشید وا بشه

شب دلتنگی از این خونه بره ، تو بمونی

من میخوام روزای بد ، روز آفتابی بشه

شب خاکستری ، مهتابی بشه ، تو بمونی

تو بمونی ، تو که دستات داره بوی مهربونی

دوستدارم عزیزترینم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
۱۰ خط برای تو ....
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:23 | بازدید : 324 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


1 - به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد... به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته

باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد.
 
 
2 - هوس بازان کسی راکه زیبا می بینند دوست دارند... اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند.
 

 3 - وقتی در زندگی به یک در بزرگ رسیدی نترس و نا امید نشو چون اگه قرار بود در باز نشو

جای آن دیوار می گذاشتند.

4 - آنچه که هستی، هدیه خداوند است و آنچه که خواهی شد ، هدیه تو به خداوند پس بی نظیر باش

 
5 - شریف ترین دل ها دلی است که اندیشه آزار دیگران در آن نباشد.

 
6 - بدبختی تنها در باغچه ای که خودت کاشته ای می روید.
 
 
7 - وقتی زندگی برایت خیلی سخت شد به یاد بیاور که دریای آرام، ناخدای قهرمان نمی سازد.
 
 
8 - هر اندیشه ی شایسته ای، به چهره انسان زیبائی می بخشد.
 
 
9 - قابل اعتماد بودن ارزشمند تر از دوست داشتنی بودن است.
 
 
 10-
نگو : شب شده است : بگو صبح در راه است.
 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
رویای خیس
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:23 | بازدید : 385 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

تو با منی و من تنها هستم ، در قلب منی و من به عشق تنهایی زنده هستم

تو هم نفسم هستی و نفسهایم عطر تنهایی را میدهد

تو همسفرم هستی و جاده زندگی رسم غریبگی را به من یاد میدهد

تو مال منی و من مال تو نیستم ، باران منی و من کویری بیش نیستم

انگار نه انگار بامنی ، نشسته ای برای خودت حرف از عشق میزنی !

همیشه به یاد توام و در حسرت داشتنت ، دلگیر و سردم در روزهای نداشتنت

یک بار عاشق شدم و یک عمر برای تو ، یک بار هم نگفتی دستهایم مال تو !

آن رویا از خیالم رفت و قصه آغاز شد ، همه چیز به نفع تو تمام شد

دیدی که در آینه ی چشمان خیسم ، چشمان تو حتی یک ذره هم خیس نشد

من پر از درد بودم و خسته ، اما دل تو حتی یک ذره هم دلگیر نشد

تو با منی و افسوس که من بی تو هستم ، انگار نه انگار که عشق تو هستم !

بودن و نبودنت فرقی ندارد ، اینکه سرد هستی و با تو بودن تنها برایم عذاب دارد

هستی و انگار نیستی ، گاهی حتی فراموشم میکنی و از من میپرسی که تو کیستی ؟

هزار درد دل ناگفته در دلم مانده و همدلم نیستی

آنقدر اشک ریخته ام که چشمانم نمیبیند که دیگر نیستی !

نیستی و من تنها مانده ام ، آنقدر دلم گرفته که اینجا با غمها جا مانده ام

تو با منی و من تنها نشسته ام، تو در قلبمی و من اینک یک دلشکسته ام !


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
به تو و عشق تو ايمان دارم
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:18 | بازدید : 825 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

 

من اگر روح پريشان دارم        من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازي دوران دارم           دل گريان،لب خندان دارم

به تو و عشق تو ايمان دارم

در غمستان نفسگير ، اگر نفسم ميگيرد         آرزو در دل من متولد نشده ، مي ميرد
يا اگر دست زمان درازاي هر نفس جان مرا ميگيرد                 دل گريان ، لب خندان دارم

به تو و عشق تو ايمان دارم


من اگر پشت خودم پنهانم           من اگر خسته ترين انسانم
به وفاي همه بي ايمانم          دل گريان ، لب خندان دارم

  به تو و عشق تو ايمان دارم

دوستدارم عشقم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
حکایتی کوتاه درباب فروپاشی عشق مجازی
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:17 | بازدید : 385 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


پزشک حکیم ، راز بیماری و رنجوری کنیزک را برای شاه بیان کرد. شاه چاره­ ی کار را از او پرسید. پزشک به او گفت :

« تو آن همه زر و سیم و ثروتی را که داری در این راه بریز و زرگر سمرقندی را به این­جا بیاور ، تا چاره ­ی کار را بسازم »

شاه برای آوردن زرگر سمرقندی ، خرج زیاد کرد و زرگر نیز فریب زرق و برق شاه را خورد و نزد شاه آمد و زرگر مخصوص

شاه گردید و در دربار شاه ، بسیار به او احترام می­گذاشتند ، تا این­که پزشک به شاه گفت :

« این کنیزک را به زرگر ببخش و همسر او گردان !»

شاه همین کار را کرد. کنیزک به آغوش وصال معشوق خود رسید و پس از شش ماه ، سلامتی خود را بازیافت.

سپس آن پزشک که نیرنگ­بازی بدسیرت شده بود ، شربتی کشنده ساخت و به زرگر داد و زرگر ، مسموم

و رنجور و زردچهره گردید ، به گونه­ای که دل از عشق کنیز برداشت و کم­کم کنیز نیز ، نسبت به او بی­میل شد.

آری :

عشق­ هایی کز پی رنگی بود          عشق نبود ، عاقبت ننگی بود

دشمن طاووس آمد پر او             ای بسا شه را بکشته فر او

گفتک من آن آهوم کز ناف من        ریخت آن صیاد خون صاف من

این جهان کوهست و فعل ما ندا           سوی ما آید نداها را صدا

گرچه دیوار افکند سایه دراز            باز گردد سوی او ، آن سایه باز

به این ترتیب ، کنیزک از عشق سطحی خود که عشق رنگ و ننگ بود جدا گردید. او سلامتی خود را باز یافت.

شاه نیز از غم  کنیز آسوده شد. از طرف دیگر، زرگر نیز به مکافات فریبندگی زرق و برق دنیا رسید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
با یه شکلات شروع شد
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:15 | بازدید : 296 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


من یه شکلات گذاشتم توی دستش ... اونم یه شکلات گذاشت توی دستم .

من بچه بودم ... اونم بچه بود .

سرمو بالا کردم ... سرشو بالا کرد .

دید که منو میشناسه . خندیدم گفت : دوستیم ؟

گفتم : دوست دوست .

گفت : تا کجا ؟

گفتم : دوستی که تا نداره !

گفت : تا مرگ .

خندیدم و گفتم : تا نداره !!!

گفت: باشه ! تا پس از مرگ !!!!

گفتم : نه ! تا نداره !

گفت : قبول ! تا اونجاییکه همه دوباره زنده میشن ... یعنی تا زندگی بعد از مرگ باز هم با هم دوستیم..تا بهشت تا

جهنم ... تا هر جا که باشه من و تو با هم دوستیم .

خندیدم ، گفتم : تو براش تا هر کجا که دلت میخواد یه تا بذار ! اصلا یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا ! اما من

اصلا تا نمیذارم !

دوستی تا نداره !!!

نگام کرد ، نگاش کردم . باور نمیکرد .

میدونستم ... اون میخواست حتما دوستیمون تا داشته باشه . دوستی بدون تا رو نمیفهمید .

گفت : بیا برای دوستیمون یه نشونه بذاریم .

گفتم : باشه. تو بذار .

گفت : شکلات ! هر بار که همدیگر رو می بینیم یه شکلات مال تو ... یکی مال من ! باشه ؟

گفتم : باشه !

هر بار یه شکلات میذاشتم توی دستش اونم یه شکلات توی دست من ، باز همدیگه رو نگاه میکردیم ... یعنی که

دوستیم ! دوست دوست .

من تندی شکلاتم رو باز میکردم و میذاشتم توی دهنم و تند تند اونو میخوردم .

میگفت ای شکمو ! تو دوست شکمویی هستی ! و شکلاتش رو میذاشت توی صندوق کوچولوی قشنگ .

میگفتم بخورش ! میگفت نه ! تموم میشه ! میخوام تموم نشه ! میخوام برای همیشه بمونه .

صندوقش پر از شکلات شده بود و هیچ کدومش رو نمیخورد . من همش رو خورده بودم. گفتم اگه یه روز شکلاتهاتو

مورچه ها بخورن یا کرمها ... اون وقت چی کار میکنی ؟ گفت مواظبشون هستم . میگفت میخوام نگهشون دارم تا

موقعیکه دوست هستیم ... و من شکلات و میذاشتم توی دهنم و میگفتم نه! نه! تا نداره!! دوستی که تا نداره !

یه سال ... دو سال ... چهار سال ... هفت سال ... ده سال ... بیست سال ... شده که گذشته .

حالا اون بزرگ شده و منم بزرگ شدم . من همه ی شکلاتهای خودم و خوردم ... اون اما همه ی شکلاتهاشو نگه

داشته .

حالا اومده امشب که خدافظی کنه . میخواد بره ... بره اون دور دور ا... میگه میرم اما زود برمیگردم ! من میدونم

میره و برنمیگرده !

یادش رفت شکلات رو به من بده . من اما یادم نرفت . یه شکلات گذاشتم کف دستش گفتم این برای خوردن .

یه شکلاتم گذاشتم کف اون دستش گفتم اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچولوت ! یادش رفته بود که صندوقی

داره برای شکلاتهاش ! هر دو تا رو خورد ! خندیدم .

میدونستم دوستی من تا نداره .

میدونستم دوستی اون تا داره ... مثل همیشه !

خوب شد همه ی شکلاتهام رو خورده ام ... اما اون هیچکدومش رو نخورد .

حالا موندم که با یه صندوق پر از شکلات نخورده چی میخواد بکنه ؟


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شعری زیبا از مهرداد اوستا : داستان عشق و خیانت
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:14 | بازدید : 296 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

 

وفا نكردی و كردم ، خطا ندیدی و دیدم

شكستی و نشكستم ، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت ، و گر ز كرده ندامت

كشیدم از تو كشیدم ، شنیدم از تو شنیدم

كی ام ، شكوفه اشكی كه در هوای تو هر شب

ز چشم ناله شكفتم ، به روی شكوه دویدم

مرا نصیب غم آمد ، به شادی همه عالم

چرا كه از همه عالم ، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نكردی ، مگر به روز سیاهم

چو بخت جلوه نكردی ، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت ، نماند در همه عالم

ندامتی كه نبردم ، ملامتی كه ندیدم

نبود از تو گریزی چنین كه بار غم دل

ز دست شكوه گرفتم ، بدوش ناله كشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی

چو گرد در قدم او ، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده ، ز چهر عمر به گردون

گهی چو اشك نشستم ، گهی چو رنگ پریدم

وفا نكردی و كردم ، بسر نبردی و بردم

ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم ؟

مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند .

دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او

پیشنهاد ازدواج می دهد .

دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند ، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی

می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند .

ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود .

تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار

شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند ...

مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود .

سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و

نامزد اوستا به فرانسه .

در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود .

و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد .

اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید .


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خدايا كمكم كن
دو شنبه 10 مهر 1391 ساعت 17:14 | بازدید : 309 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


 

خدايا كمكم كن تا ، به همه لبخند بزنم ، اما براي او گريه كنم

خدايا كمكم كن تا ، مغرور باشم ، اما براي او غرورم را له كنم

خدايا كمكم كن تا ، همه را ياري كنم ، اما او را غمخواري كنم

خدايا كمكم كن تا ، قوی و صبور باشم ، اما خود را فداي او سازم

خدايا كمكم كن تا ، با همه دوست باشم ، اما به او عشق بورزم

خدايا كمكم كن تا ، با آدم ها زندگي كنم ، اما براي او بميرم

با تمام وجودم بهت میگم دوستدارم عزیزم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
به دنبال کسی باش ...!
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:23 | بازدید : 287 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


Find a guy who calls you beautiful instead of hot

به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت زیبا خطاب کند نه به خاطر جذابیتهای ظاهریت


Who calls you back when you hang up on him

کسی که دوباره با تو تماس بگیرد حتی وقتی تلفنهایش را قطع می کنی


who will stay awake just to watch you sleep

کسی که بیدار خواهد ماند تا سیمای تو را در هنگام خواب نظاره کند


wait for the guy who kisses your forehead

در انتظار کسی باش که مایل باشد پیشانی تو را ببوسد [حمایتگر تو باشد]


who wants to show you off to world when you are in your sweats

کسی که مایل باشد  حتی  در زمانی که درساده ترین لباس  هستی تورا به دنیا نشان دهد


who holds your hand in front of his friends

کسی که دست تو را در مقابل دوستانش در دست بگیرد


wait for the one who is constantly reminding you how much

he cares about you and how lucky he is to have you

در انتظار کسی باش که بی وقفه به یاد توبیاورد که تا چه اندازه برایش مهم هستی

و نگران توست و چه قدر خوشبخت است که تو را در کنارش دارد


wait for the one who turns to his friends and says that’s her

در انتظار کسی باش که زمانی که تو را می بیند به دوستانش  بگوید اون خودشه

[همان کسی  که می خواستم]


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
هرگز دلی نشکون
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:22 | بازدید : 299 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


 

هروقت دل کسی رو شکستی

روی دیوار میخی بکوب

تا ببینی چقدر دل شکستی

هروقت دلشان را به دست اوردی

میخی را از روی دیوار بکن

تا ببینی چقدر دل به دست اوردی

اما چه فایده ...؟؟ که جای میخ ها بر روی دیوار می ماند

بچه ها دل منو عشقم شکست آخه بازدیدا زیاده اما نظرات کمه ممنون میشیم نظر بدین 1دنیا دوستون دارم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آرام باش ، ما تا همیشه مال هم هستیم
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:21 | بازدید : 502 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


آرام باش ، ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم

آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی

بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است

آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لب هایت


بگذار لب هایت را بر روی لبانم ، حرفی نمی زنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت

خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو

دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو

محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همین جا باشد ، همین آغوش مهربانت

چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من

قلب تو میتپد و قلب من با تپش های قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است

آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم

همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود

در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام

تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود

گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت

عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده

عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه

خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم

دوســــــــــــــــــــتدارم بــــــــــــا تـــــــــــــــــــمام وجــــــــــــــــــــــــــودم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آمدی
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:20 | بازدید : 307 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


از آغاز مي گويم برايت

از آن زمان که به تو رسيدم

از عشق تا عقل از عقل تا شعر

من تو را در لحظه هاي تنهايي

از ميان نوشته هايم جستم

آن زمان که نگاه ها برايم معنا نداشت

آمدي

و معناي دوباره به تصورم دادي

معناي عشق دوباره معناي نفس کشيدن در هواي عشق

معناي زندگی


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
راز دلهایمان
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:20 | بازدید : 299 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


گفتی دوستت دارم و دلم لرزید


گفتم به عشق تو زنده هستم و دلت راز دلم را فهمید

گفتی مال توام ، گفتم بدجور گرفتار توام

بگو از احساست تا بگویم از لحظه های عاشقی مان

بگو از حال و هوای قلبت تا بگویم از خاطره های شیرینمان

گفتی همیشه به یاد توام ، گفتم هنوز هم خیره به عکسهای توام

گفتی سحر شده و هنوز به عشقت بیدارم

گفتم از سر شب تا حالا از دلتنگی ات بیمارم

بگو از آن حرفهای عاشقانه ات تا بگویم که آرامم

تا بگویم به هوای بودنت است خوشحالم

گفتی نفسهایم عطر حضور تو را میدهد

گفتم که قلبم به عشق در کنار تو بودن همچنان میتپد

گفتم یار توام ، همیشه و همه جا در کنار توام


گفتی یاد توام ، اگر هم نباشی باز هم درگیر انتظار به تو رسیدنم

گفتی می آیم فردا ، گفتم میمیرم تا فردا

طاقت ندارم حالا بیا در کنارم ، من آن آغوش گرمت را میخواهم

تو را تا ابد اینجا میخواهم ، که همیشه بمانی

همیشه همین جا دستان مرا بخواهی

که بگیری دستانم را ، بفشاری هر دوی آن را

بگویی همیشه میمانی ، هیچگاه غزل رفتن را نمیخوانی

گفتی دوستت دارم و دلم لرزید

چشمانم جز قطره های اشک در چشمانت چیزی را ندید

هیچکس جز من و تو این راز عاشقانه را نفهمید

چه کهکشان زیباییست راه نگاه تو ، چه زیباست این دنیای عاشقانه ی تو

چه خوشبختم از اینکه تو را دارم

اینبار هم تو گفتی دوستم داری و دو تا به نفع تو

دلم دیوانه شده از دست محبتهای تو


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اي همه آرامشم از تو پريشانت نبينم
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:19 | بازدید : 308 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


اي هـــمـــه آرامـــــشـــــم از تـــــو پـــريشـــــانـت نــــبـيــنم

چون شب خاكستري سر در گريبانت نبينم

اي تو در چشمان من يك پنجره لبخند شادي

همچو ابر سوگوار اين گونه گريانت نبينم

اي پر از شوق رهايي رفته تا اوج ستاره

در ميان كوچه ها افتان و خيزانت نبينم

مرغك عاشق كجا شد شور آواز قشنگت

در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبينم

تكيه كن بر شانه ام اي شاخه نيلوفرينم

تا غم بي تكيه گاهي را به چشمانت نبينم

قصه دلتنگيت را خوب من بگزار و بگذر

گريه ي درياچه ها را تا به دامانت نبينم

كاشكي قسمت كني غم هاي خود را با دل من

تا كه سيل اشك را زين بيش مهمانت نبينم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عشقم دوست دارم
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:18 | بازدید : 291 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


 نا ممکن است که احساس خود را نسبت به توبا واژه ها بيان کنم.

اينها سرشارترين احساساتي هستند که تاکنون داشته ام

با اين همه هنگامي که مي خواهم اين ها را به تو بگويم و يا بنويسم

واژه ها حتي نمي توانند ذره اي از ژرفاي احساساتم را بيان کنند

گرچه نمي توانم جوهر اين احساسات شگفت انگيز را بيان کنم

مي توانم بگويم آن گاه که با توام چه احساسي دارم

آن گاه که با توام

احساس پرنده اي را دارم که آزاد و رها در آسمان آبي پرواز مي کند

آن گاه که با تو ام

چو گلي هستم که گلبرگ هاي زندگي را شکوفا مي کند

آن گاه که با تو ام

چون امواج دريا هستم

که توفنده و سرکش بر ساحل مي کوبند

آن گاه که با تو ام

رنگين کماني پس از توفانم

که پر غرور رنگ هايش را نشان مي دهد

آن گاه که با تو ام

گويي هر آنچه که زيباست ما را در بر گرفته است

اين ها تنها ذره اي ناچيز از احساس والاي با تو بودن است

شايد واژه ي "عشق" را ساخته اند

تا احساسي چنين عميق و هزار سو را بيان کند

اما باز هم اين واژه کافي نيست

با اين همه چون هنوز بهترين است

بگذار بگويم و باز بگويم که

بيش از عشق بر تو عاشقم



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
رویای با تو بودن
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:17 | بازدید : 309 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی

و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند

و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی

به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد

و تا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

بانوی دریای من

کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت

کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
من عاشق تو هستم
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:17 | بازدید : 276 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


 

من عاشق تو هستم

 

من تو رو می پرستم

 

یه عمره عاشقانه

 

به انتظار نشستم

 

تو ماه آسمونی

 

فرشته زمینی

 

برای قلب خستم

 

پناه آخرینی

 

بی تو گل وا نمی شه

 

دردم دوا نمی شه

 

دلم تا دنیا دنیاست

 

از تو جدا نمی شه

 

عاشقم من دنیای من تویی تو

 

عاشقم من رویای من تویی تو

 

ای که بی تو شبم سحر نمیشه

 

خدا کنه همیشه که یار من تو باشی

 

به هر کجا که هستم کنار من تو باشی

 

خدا خودش میدونه بی تو میشم دیوونه

 

بیا که بی تو ای گل بهار من خزونه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عشق من
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:16 | بازدید : 344 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

من کوچک ترازآنم که بانویت باشم

تو مردی کن وآقایم باش

دوست دارم آقای مهربونم

 

دستهایم را تا ابرها بالا برده ای

و ابرها را تا چشمهایم پایین

عشق را در کجای دلم

پنهان کرده ای که

هیچ دستی به آن نمیرسد


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جمله جادویی
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:15 | بازدید : 316 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


مدت زیادی از زمان ازدواجشان می گذشت و طبق معمول زندگی فراز و نشیب های خاص خودش را داشت

یک روز زن که از ساعت های زیاد کار شوهر عصبانی بود و همه چیز را از هم پاشیده می دید ، زبان به شکایت گشود

و باعث ناامیدی شوهرش شد. مرد پس از یک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمی در دست به طرف او رفت

و پیشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان می شود را بنویسید و در مورد آن ها بحث و تبادل نظر کنند

زن که گله های بسیاری داشت بدون اینکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن

مرد پس از نگاهی عمیق و طولانی به همسر، نوشتن را آغاز کرد

یک ربع بعد با نگاهی به یکدیگر کاغذ ها را رد وبدل کردند. مرد به زن عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند

اما زن با دیدن کاغذ شوهر ، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد

شوهرش در هر دو صفحه این جمله را تکرار کرده بود : ♥ دوستت دارم عزیزم ♥


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خصوصیات یک پسر خوب
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:14 | بازدید : 300 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

این پسرایی که همیشه ته ریش دارن

اینایی که هیچوقت موهاشون بلند نیست

اینایی که صداشون مردونست

اینایی که وقتی ازشون جدا میشی تا یک ساعت دستات بوی عطرشونو میده

اینایی که وقتی کنارت نشستن بهت اس ام اس میدن میگن دوست دارم

اینایی که وقتی ازت دلخورن حرف نمیزنن دوس داری محکم بغلشون کنی

اینایی که موقع شب بخیرگفتن میگن مال خودمی

اینایی که دستاشونو باید با دو تا دستت بگیری

همونایی که وقتی عصبانی میشی وداد میزنی

آروم بغلت میکنن ومیگن دوست دارم با عشق حلش میکنیم

اینایی که وقتی مریضی با چشم خودت میبینی که بخاطرکسلی تو کسلن

اینایی که توی هیچ شرایطی تنهات نمیزارن

اینایی که همیشه نگرانتن و همیشه آخرحرفاشون بهت میگن مواظب خودت باش

اینا خیلی محترمن قدرشونو بدونید

مثل من که قدر عشقمو میدونم

دوست دارم یک عالمه

بابت همه خوبیات یک دنیا ممنون


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خوش به حالش
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:13 | بازدید : 326 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )

خوش به حال آنکه قلبش مال توست

حال و روزش هر نفس ، احوال توست

خوش به حال آنکه چشمانش تویی

آرزوهایش همه آمال توست

آنکه دستش تا ابد در دست تو

کوچ او از غصه ها با بال توست

من خطاکارم خداوندا ، ولی

دیدگانم تا ابد دنبال توست


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دلم برای کسی تنگ است
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:12 | بازدید : 299 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را

به عمق آبی دریا می دوخت

و شعرهای قشنگی

چون پرواز پرنده ها می خواند

دلم برای کسی تنگ است

کسی که خالی وجودم را از خود پر می کرد

و پری دلم را با وجود خود خالی

دلم برای کسی تنگ است

کسی که با من ماند

کسی که با من هست

دلم برای کسی تنگ است

که بیاید

و به هر رفتنی پایان دهد

دلم برای کسی تنگ است

که آمد

و پایان داد به همه ی دلتنگی ها

کسی



کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
همه شب های من هستی
یک شنبه 9 مهر 1391 ساعت 17:11 | بازدید : 294 | نوشته ‌شده به دست poorya | ( نظرات )


♥..نمیدانم کجـــــایی

♥..در وجــــودم نهفته شــــــدی

♥..در بین دستانـــــــم

♥..در قلبــــــــم

♥..در گوشــه چشمانـــم


♥..در آسمان ایمانـــــــــم

♥..در کجــــا نشستـــه ای

♥..کنار ساحل آرامـــش مـن


♥..آنجــا که تپش قلبـــم به شماره میفتــــــد


♥..شایـــد آنجا که شاپــــرکی بر گل آرام مینیشینـــــد

♥..کجـــــا تو هستـی که اینگونــه به وجودم ملحــق میشــوی

♥..در بی خـــوابی هایـم ... در شبهــایِ بی قراریــــم

♥..همه شب ها شهاب من هستی

♥..در متــن تمام تنهاییــــم

♥..چگونـــه تــو آرام گـــرفتی در این آشوبـــــــــــ

♥..تو کجـــا آشکار اینگونــه پنهان شــده ای

♥..در زیر پوستـــــ من چه لطیـفــــ میجهــی

♥..تـو در فراســـوی هر زمــان ... در هر جای این مکــان با منــی

♥..طوری روحـــم با عشق تو آمیختـــه شد که انگـــار

♥..تو خود من


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0